بچه ها خیلی ناراحتم
 
 
 

بچه ها خیلی ناراحتم
ارسال شده در یک شنبه 7 مهر 1392برچسب:, - 4 PM

بچه ها خیلی ناراحتم!...

چن روز پیش صمیمی ترین دوستم ک پرستاره ی اتفاق وحشتناک واسش افتاد!...

ی پسره ک دیابت داشته یکی دوماهی میرفته پیش این دوستم ک انسلین بزنه! .... اینم چون میبینه پسره خیلی مظلومه تحویلش میگیره و باهاش رابطه ی خوبی داره!....

پسره عاشقش میشه و بهش میگه ک دوسش داره!...خلاصه ی مدت دس از سر دوستم برنمیداره و هی میادو میره!...

دوستمم کلافه میشه و میگه من نامزد دارم!...خلاصه پسره باور نمیکنه ومیگه آدرسشو بده اگه راس میگی!... اینم آدرسو میده ک شرش کم شه!...پسره میره پیش نامزده باهم دعواشون میشه و نامزد دوستمو میکشه و فرار میکنه!....

بعد ی مدت پسره میبینه ک پلیسا نمیان سراغش میره پیش مریم و بهش میگه میدونستم ک دوسم داری وگرنه ب پلیسا میگفتی ک من نامزدتو کشتم!...

مریم میگه آره حالا بشین تا واست انسلین بزنم!...

و ب جا انسلین بنزین میریزه تو سرنگ!...و بهش تزریق میکنه!...

بعد ب پسرهمیگه ک بنزین ریختم تو بدنت!...و تا چن دیقه دیگه میمیری

پسره بلند میشه ک با چاقو بکشش میدوه دنبالش ی چن متری یهوووووووووووو

.

.

.

.

.

.

.

.

بنزینش تموم میشه!...؟

دیوونم خودتی!... پمپ بنزینم نبود اون اطراف!...

یه عمه هم دارم اما سهمی تو این ماجرا نداشت

رحم کنید

نظرات شما عزیزان:

رویا
ساعت10:00---22 مهر 1392
سلام
مرسی خیلی عالی بود


فاطمه
ساعت15:58---16 مهر 1392
فاطی اینا چیه تو مینویسی؟؟؟!!!!

روانیییییییییییی
پاسخ:روانی خودتی و ... ن فقط خودتی خخخخخخخخخخخخ


سها بانو
ساعت9:39---11 مهر 1392


محمد حسین
ساعت23:13---9 مهر 1392
حیف نبود بنزین به این گرونی

عارف
ساعت21:03---8 مهر 1392
زکی اماده شده بودم گریه کنم
ولی قشنگ بود


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






نويسنده فاطمه